میراث پیامبران چیست؟
اهل سنت حدیثى در كتاب هاى مختلف خود از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به این مضمون نقل كرده اند كه فرمود: نَحْنُ مَعاشِرَ الأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَكْناهُ صَدَقَةٌ: «ما پیامبران ارثى از خود به یادگار نمى گذاریم، و آنچه از ما بماند باید به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود».
و گاه آن را با حذف جمله اول، به صورت«ما تَرَكْناهُ صَدَقَةٌ» نقل كرده اند.
سند این حدیث، غالباً در كتب معروف اهل سنت به «ابوبكر» منتهى مى شود كه
بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) زمام امور مسلمین را به دست گرفت، و
هنگامى كه حضرت فاطمه(علیها السلام) و یا بعضى از همسران پیامبر(صلى الله
علیه وآله) میراث خود را از او خواستند، او به استناد این حدیث از دادن
میراث به آنان سر باز زد!.
قابل توجه این كه:
در مدرك اخیر در حدیثى از «عایشه»
چنین مى خوانیم: «فاطمه(علیها السلام) و عباس، بعد از وفات پیامبر(صلى
الله علیه وآله) نزد ابوبكر آمدند و میراثشان از ناحیه پیامبر را مى
خواستند، آنها در آن موقع زمینشان را در «فدك» و سهمشان را از «خیبر»
مطالبه مى كردند.
ابوبكر گفت: من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم گفت: «ما چیزى را به ارث نمى گذاریم و آنچه از ما بماند صدقه است...».
هنگامى كه فاطمه(علیها السلام) این سخن را شنید، با حالتى خشمگین «ابوبكر» را ترك كرد و تا آخر عمر با او یك كلمه سخن نگفت».
این حدیث از جهات مختلفى قابل نقد و بررسى است ولى آنچه در حوصله این تفسیر مى گنجد، امور زیر است:
1 ـ این حدیث با متن قرآن سازگار نیست، و طبق قواعد اصولى كه در دست
داریم، هر حدیثى كه موافق «كتاب اللّه» نباشد، از درجه اعتبار ساقط است، و
نمى توان به عنوان حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا سائر
معصومین(علیهم السلام) روى آن تكیه كرد.
در آیات فوق، خواندیم «سلیمان» از «داود» ارث برد، و ظاهر آیه مطلق است و
اموال را نیز شامل مى شود. و در مورد «یحیى» و «زكریا» مى خوانیم: یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ:
«فرزندى به من عنایت كن كه از من و از آل یعقوب ارث برد».(1)
مخصوصاً در مورد «زكریا» بسیارى از مفسران روى جنبه هاى مالى تكیه كرده اند.
به علاوه، ظاهر آیات «ارث» در قرآن مجید عام است و همه را شامل مى شود.
افتخار
انبیاء و سرمایه آنها علم و دانش بوده است، و مهمترین چیزى كه از خود به
یادگار گذاشتند، برنامه هدایت بود، و كسانى كه سهم بیشترى از این علم و
دانش را بر گرفتند، وارثان اصلى پیامبرانند
2 ـ روایت فوق، معارض با روایات دیگرى است كه نشان مى دهد: ابوبكر تصمیم
گرفت «فدك» را به «فاطمه»(علیها السلام) بازگرداند، ولى دیگران مانع شدند.
3 ـ روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در بسیارى از كتب اهل سنت و شیعه آمده است كه: العُلَماءُ وَرَثَةُ الأَنْبِیاءِ: «دانشمندان وارثان پیامبرانند».
و نیز از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: اِنَّ الأَنْبِیاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِیْناراً وَ لا دِرْهَماً: «پیامبران درهم و دینارى از خود به یادگار نگذاردند».
از مجموع این دو حدیث چنین به نظر مى رسد: هدف اصلى این بوده كه روشن
سازند، افتخار انبیاء و سرمایه آنها علم و دانش بوده است، و مهمترین چیزى
كه از خود به یادگار گذاشتند، برنامه هدایت بود، و كسانى كه سهم بیشترى از
این علم و دانش را بر گرفتند، وارثان اصلى پیامبرانند، بى آن كه نظر به
اموالى داشته باشد كه از آنان به یادگار مى ماند، بعداً این حدیث نقل به
معنى شده و سوء تعبیر از آن گردیده، و احتمالاً جمله «ما تَرَكْناهُ صَدَقَةٌ» كه استنباط بعضى، از روایت بوده است بر آن افزوده اند.
براى این كه: سخن به درازا نكشد، گفتار خود را با بحثى از مفسر معروف
اهل سنت «فخر رازى» كه در ذیل آیه 11 سوره «نساء» آورده است پایان مى دهیم:
او مى گوید: یكى از تخصیص هائى كه بر این آیه (آیه ارث فرزندان) وارد
شده است، چیزى است كه در مذهب اكثر مجتهدین (اهل سنت) است، كه
پیامبران(علیهم السلام) چیزى به ارث نمى گذارند، و شیعه (عموماً) در این
بحث مخالفت كرده اند روایت شده است هنگامى كه «فاطمه»(علیها السلام) میراث
خود را مطالبه كرد، آنها به استناد حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله): «نَحْنُ مَعاشِرَ الأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَكْناهُ صَدَقَةٌ»،
او را از ارث خود باز داشتند، در این هنگام فاطمه(علیها السلام) به عموم
آیه فوق (آیه ارث فرزندان) استدلال كرد، گوئى مى خواست به این حقیقت اشاره
كند كه عموم قرآن را نمى شود با خبر واحد تخصیص زد.
«فخر رازى» آن گاه مى افزاید: شیعه مى گوید: به فرض كه تخصیص قرآن به خبر واحد جایز باشد، در اینجا به سه دلیل جایز نیست:
نخست این كه: این بر خلاف صریح قرآن است كه مى گوید «زكریّا» از خدا تقاضا كرد فرزندى به او بدهد كه از وى و «آل یعقوب» ارث ببرد.
هر
حدیثى كه موافق «كتاب اللّه» نباشد، از درجه اعتبار ساقط است، و نمى توان
به عنوان حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا سائر معصومین(علیهم السلام)
روى آن تكیه كرد
و همچنین قرآن مى گوید: سلیمان از داود ارث برد؛ زیرا نمى توان این آیات
را حمل بر وراثت علم و دین كرد، چون این یك نوع وراثت مجازى است؛ چرا كه
این پیامبران، علم و دین را به فرزندان خود آموختند، نه آن كه از خود
گرفتند و به آنها واگذار كردند، وراثت حقیقى تنها در مال تصور مى شود (كه
از كسى بگیرند و به دیگرى بدهند).
دیگر این كه: چگونه ممكن است «ابوبكر» از این مسأله كه نیازى به آن
نداشته است آگاه باشد، اما فاطمه و على(علیهما السلام) و عباس كه از بزرگ
ترین زاهدان و دانشمندان بودند، و با مسأله وراثت پیامبر(صلى الله علیه
وآله) سر و كار داشتند از آن بى خبر بمانند؟
چگونه ممكن است پیامبر(صلى الله علیه وآله) این حدیث را به كسى تعلیم كرده باشد كه نیازى نداشته و از كسى كه نیاز داشته، دریغ دارد؟.
سوم این كه: ممكن است جمله «ما تَرَكْناهُ صَدَقَةٌ» دنباله «لا نُوَرِّثُ» است و مفهومش این است: اموالى را كه ما به عنوان صدقه اختصاص داده ایم در دائره میراث قرار نمى گیرد.
سپس «فخر رازى»، جواب كوتاهى به استدلالات مشهور فوق مى دهد و مى گوید:
«فاطمه(علیها السلام) بعد از گفتگو با ابوبكر، به آن گفتگو راضى شد، و
اجماع بر این منعقد شده است كه: سخن ابوبكر درست است! وَ اللّهُ أَعْلَم».
ولى روشن است: پاسخ «فخر رازى» درخور استدلال هاى فوق نیست؛ زیرا همان گونه كه از
منابع معروف و معتبر اهل سنت در بالا نقل كردیم، فاطمه(علیها السلام) نه
تنها راضى نشد، بلكه چنان خشمگین گشت كه: تا پایان عمر یك كلمه با ابوبكر
سخن نگفت.از این گذشته، چگونه ممكن است اجماعى در
این مسأله باشد با این كه شخصیتى همچون على و فاطمه(علیهما السلام) و عباس
كه در كانون وحى پرورش یافته اند، با آن مخالفت كرده اند؟!.(2)
پی نوشت ها :
1 ـ مریم، آیه 6.
2. تفسیر نمونه، جلد 15، صفحه 451.
:: بازدید از این مطلب : 556
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2